مرغ درمانده‎ام و بال وپرم افتاده
قرعه‌ی خون جگری بر جگرم افتاده

معصیت ریشه‌ی ایمان مرا سوزانده
بی سبب نیست ز شاخه ثمرم افتاده

یک نفر نیست به داد من تنها برسد
آنقدر دام گنه دور و برم افتاده

دیر شد، آخر عمری به خودم آمدم و
وسط معرکه دیدم سپرم افتاده

همه‌ی دار و ندار دل رسوای من است
این دو تا قطره که از چشمِ ترم افتاده

حبّ زهرا من خسران‎زده را آدم کرد
بر زبان همه حالا خبرم افتاده

دلخوشم سائلم و ریزه‌خور پنج تنم
روزیم دست خدایان کرم افتاده

بی سبب نیست به لب ناد علی می‌خوانم
به سرم شور نجف شور حرم افتاده

تربت کرب و بلا با دل من کاری کرد
باده‌ی ناب هم آخر ز سرم افتاده

روزی‎ام کرب و بلا نیست ولی شکر خدا
به سوی مجلس روضه گذرم افتاده

ادامه مطلب :

مادری موی پریشان به حرم آمد و گفت
خنجری کُند به جان پسرم افتاده

موضوعات: ماه مبارک رمضان, مناجات  لینک ثابت



[پنجشنبه 1396-03-11] [ 06:10:00 ب.ظ ]