عادتا دم ز عشق یار نزن
بی عمل، حرف انتظار نزن
سرِ تو گرمِ بازی دنیاست
لاف مجنونِ بیقرار نزن
زار زد از گناه تو آقا
توبه کن از گناه، زار نزن
از غریبی درش بیاور
از غریبی او هوار نزن
قول دادی بمان سر قولت
زیر این قول و این قرار نزن
تا ز هر دامنی نشُستی دست
دست بر دامن نگار نزن
هر چه را از دلت کنار زدی
عشق او را ز دل کنار نزن
پدر ماست گرچه بد شدهایم
به دل خستهاش شرار نزن
کربلا منتهای خوشبختی ست
پر سوی غیر این دیار نزن
تا نرفتی میان صحن حسین
حرفی از خیر روزگار نزن
[سه شنبه 1396-09-21] [ 07:44:00 ق.ظ ]