آنقدر گریه کنم تا که مرا هم بخری
سخت در هم شده اوضاع من از هر نظری
کم محلی نکن انقدر دلم میشکند
خستهی خستهام از بی کسی و در به دری
گر به کارت نمیآیم، نفروشم آقا
کاش میشد که مرا قاطی خوبان ببری
از جوانی خودم سخت خجالت زدهام
نه مناجات درستی، نه بکاء سحری
تو غضب کردی از این همه معصیت من
من خجالت زده از این همه لطف پدری
کرمت واسطهی بخشش من خواهد شد
مطمئنم که تو حالا ز گدا میگذری
بغض هر هفتهی من حسرت یک کرب و بلاست
من و داغ زیارت، من و داغ سفری
سورهی فجر دو قسمت شد و زینب غش کرد
ماند بر خاک تنی و رفت روی نیزه سری
[سه شنبه 1396-08-23] [ 07:35:00 ق.ظ ]