هر لحظه در سکوت غمت داد می‎زند
بغضی که از فراق تو فریاد می‎زند

این که تو نیستی و به ما طعنه می‎زنند
بر آتشِ نبودن تو باد می‎زند

وقتی که صید دائمی چشم توست دل
کِی دست رد به سینه‎ی صیاد می‎زند؟

قلبم اگر که با تو نباشد نمی‎تپد
نبضم دمی که از تو کنم یاد می‎زند

دیری‎ست خنده نیست به رخسار پر غمت
چشم تو حرف از دل ناشاد می‎زند

آقا نگاه ابری تو با زبان اشک
حرف از عزای حضرت سجاد می‎زند

سی سال آزگار به هرجا نشسته است
حرف از غمی که بر دلش افتاد می‎زند

با یاد شام و بزم شراب، اشک‎ریز و
با یاد جسم غرقه به خون داد می‎زند

موضوعات: مناجات با امام زمان  لینک ثابت



[سه شنبه 1396-07-25] [ 07:42:00 ق.ظ ]