حال زار ما ببین با دوری تو راحتیم
از تو دور افتادهایم و باز هم بی همّتیم
فکر بیداری مائی ولی خوابیم، خواب
عفو کن آقا اگر اینقدر اهل غفلتیم
تو به گمنامان نگاه بیشتر داری ولی
ما ز چشم افتادهها از عاشقان شهرتیم
پشت ابر معصیت ماندیم و نابینا شدیم
حاضر کامل شما هستی و ما در غیبتیم
با تمام این بدیها نام ما را خط مزن
با تمام این بدیها باز هم در خدمتیم
جز حسین و روضهاش راه نجاتی نیست، نیست
ما برای آشتی با تو دخیل هیأتیم
آبروداران عالم سمت کوفه میروند
داغدار معجر خاکی آل عصمتیم
ادامه مطلب :
ای مصحف پاره پاره پاره
خورشید ستاره در ستاره
ای صبح فرو نشسته در شب
ای خفته به خاک نامرتب
ای یوسف پیرهن دریده
یحیی سر از قفا بریده
موسی شدی و عصا زدندت
با زخم زبان صدا زدندت
در قتلگهت سجود کردی
آنقدر که رخ کبود کردی
تکبیر تو به روی نیزه ها بود
تسبیح تو زیر دست و پا بود
تو زینت دوش مصطفایی
اما چه کنم که زیر پایی
گودال تو عرش آسمان است
معراج تو بر سر سنان است
از زین به زمین نشسته ای و
دندان و لبت شکسته ای و
هل داد یکی تو را به گودال
یکجور که رفت زینب از حال
یک دسته تو را به سنگ کوبید
یک دسته به روت خاک پاشید
هی دسته به دسته سررسیدند
هی این طرف و آن طرف کشیدند
به خدا با نیت قربة الی الله
شمشیر زدند بر تن شاه
قرآن به لبت نخوان که دارند
پا بر دهن تو میگذارند
یک نیزه به پهلوی کمانت
یک نیزه شکست بر دهانت
شمر آمده روی سینهی تو
واقعا سخت است سر از قفا بریدن
هی خنجر کند را کشیدن
[سه شنبه 1396-07-11] [ 08:26:00 ق.ظ ]