امان ز دوری امروز و آه از فردا
بگو نتابد خورشید و ماه از فردا
دوباره چاره ی هجر تو پر نشد امروز
نگاه کن که نیافتم به چاه از فردا
قسم به صبح سپیدی که باز بی تو گذشت
شود ز هجر تو روزم سیاه از فردا
کنون که یاد تو هستم کسی حریفم نیست
دوباره بی تو شوم بی سپاه از فردا
اگر گریختم از سایه ی تو تا امروز
بگیر باز مرا در پناه از فردا
به تو چه می گذرد امشب از غم مادر
شرار آه تو دارد از فردا
صدای ناله ی مردی غریب می آید
که می نهد سر خود را به چاه از فردا
[دوشنبه 1395-11-25] [ 01:51:00 ب.ظ ]