راضی شدم به هجر، اگر خون جگر شدم
دنبال تو نرفت دلم در به در شدم
گفتند اجازه نیست بیایم به خیمهات
رفتم کنار خیمهی تو رفتگر شدم
از تو فرار کردم و دنبالم آمدی
هر دفعه شرمسار ز لطف پدر شدم
وقتی خبر رسید بیابان نشین شدی
دیگر ز هر چه غیر خودت بیخبر شدم
پا بر سرم گذاشتی و پا گرفتم
من خاک بودم از برکاتِ تو زر شدم
تا من نمردهام برس از راه العجل
از بس نیامدی به خدا جان به سر شدم
یک یا حسین گفتهام و چشمت مرا گرفت
من با حسین پیش شما معتبر شدم
شکر خدا که فیض من از اربعین رسید
در راه با تو چند قدم همسفر شدم
[سه شنبه 1395-09-02] [ 07:29:00 ب.ظ ]