روزی‎ام را، روزگارم تا که آجر می‎کند
ظرف خالی مرا صاحب زمان پُر می‎کند

من کمی سختی که می‎بینم شکایت می‎کنم
آدم عاقل ولی اول تفکر می‎کند

مدعی عاشقی هستم ولی تنها دلم
روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر می‎کند

آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد
آدم از این نوع برخوردش تحیر می‎کند

سنگ‎دل هستم، ولی دارد نگاه رحمتش
سنگ این قلب مرا با گریه‎ها دُر می‎کند

یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد
در میان روضه‎ی مادر مرا حُر می‎کند

نوکری فاطمه محشر به دادم می‎رسد
از غلامِ مادرش آقا تشکر می‎کند

سینه‎ام می‎سوزد این ایام تا ذهنم کمی
چادری را زیر دست و پا تصور می‎کند

مطمئنم زیر دست پا که می‎افتد زنی
بازویش را ضربه‎ها هم‎رنگ چادر می‎کند

موضوعات: مناجات با امام زمان, فاطمیه  لینک ثابت



[یکشنبه 1394-12-02] [ 08:58:00 ق.ظ ]