تقدیر ما هجر است، دوری می کشد ما را
باید صدا زد لحظه ی مردن مسیحا را
چشمان ما خیره به دست مردم دنیاست
خرج همه جز یار کردیم این تمنا را
آقا سرش خلوت شد و ما بی خیال اصلا
یکبار دنبالش نمی گردیم صحرا را
مجنون کجا و ما کجا، ما نیستیم عاشق
وقتی که گم کردیم ده ها قرن لیلا را
خود خواسته بیمار بیماریم پر دردیم
از غیر می گیریم جای او مداوا را
روزی به پایان می رسد چشم انتظاری ها
حل می کند با پرچم سرخش معما را
در کربلا و در نجف در طوس و سامرا
رفتیم از شوقش تمام این حرم ها را
یک بستر بی بستری یک چادر خاکی
هر ثانیه دوری زهرا کشت مولا را
[پنجشنبه 1396-11-12] [ 08:06:00 ق.ظ ]