زیارت عاشورا - 1403/11/02 - حاج منصور ارضی
غروب بخت مرا صبحگاه نیکو نیست
چراغ زندگیام را توان سوسو نیست
فراق یوسف مصری کجا و دوری تو
قیاس داغ تو در حد این ترازو نیست
نسیم، زلف تو را حمل میکند با خود
وگرنه باد زمستان شهر خوشبو نیست
دل از هوای تو کندن برای من سخت است
همیشه کوچ مراد دل پرستو نیست
شلوغبازی دنیا فریب داده مرا
تمام رونق این دهر جز هیاهو نیست
به بیخیالی این روزگار میگریم
تو نیستی و از این غم خمیده ابرو نیست
عزیز کردهی زهرا مریض هجر توام
علاج درد مرا غیر وصل، دارو نیست
مسیر آمدنت رُفتگر نمیخواهد
بگو به پلک ترم وقت آب و جارو نیست
چه نذرها که نکردم تا تو برگردی
ببین به دست زنان محل النگو نیست
تمام آرزوی مادرم ظهور تو بود
دگر بساط دعایش میان پستو نیست
بیا و مثل رضاجان تو ضامن من شو
اگر چه طینت این گرگ مثل آهو نیست
هنوز عشق تو را جار میزنم آقا
خوش است دل عاشق تو ترسو نیست
سر مرا بکشان روی دار شاه نجف
که مرگ ساده در اندیشه علیگو نیست
علی به دست خودش دفن میکند ما را
نماز میت ما را امام جز او نیست
تو را به مادر شش ماههی حسین بیا
رباب آن که شبیهش هنوز الگو نیست
سه شعبه خورد به حلقوم طفل، مادر مرد
شبیه ذبح علی روضهای دو پهلو نیست
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات