همین که سینهی تنگم توان آه ندارد
مشخص است به داغ دل تو راه ندارد
مرا بخر به غلامی در این رکودی بازار
که گفته یوسف من بردهی سیاه ندارد؟
اسیر خال سیاهت شدم خدا را شکر
همینکه صورت عاشق نظر به ماه ندارد
خجالت از تو کشیدم که از تو دست کشیدم
به جز تو این دل آواره تکیهگاه ندارد
خرابه است سرایم جهنم است بهشتم
اگر که چشم من اشکی در این دو ماه ندارد
به یُمن رزق تو رزقم زیاد بوده همیشه
مگر که فاطمه بر نوکرت نگاه ندارد؟
مرا کنار حبیب و حسینِ فاطمه بنشان
چه سفرهایست محرم گدا و شاه ندارد
دوباره آبرویت را گذاشتی و نوشتی
گدای کوی اباالفضل اشتباه ندارد
حوالهاش نده جایی به غیر روضهی زینب
کسی که غیر حریم تو سرپناه ندارد
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
همین شده که مسیری به قتلهگاه ندارد
میان حلقهی زنجیر، کاروان میرفت
برای اینکه بگوید حسین گناه ندارد
به دست بسته و پای شکسته جنگیدم
که این سپاه نگوید حسین سپاه ندارد
گرگان شامیان بدریدند یوسفم
یک پیرهن نشانه فقط برم مادرم
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
[سه شنبه 1399-06-11] [ 07:50:00 ق.ظ ]