زیارت عاشورا - 1399/11/7- حاج منصور ارضی
از انتظار تو خبری نیست در دلم
آماده ی قدوم شما نیست منزلم
یادی نمیکنم ز تو در شادمانی ام
ذکری نمیشود ز تو در بزم محفلم
گاهی تو را ز بس که فراموش میکنم
یادم رود که بر در این خانه سائلم
دارم گِله ز خویش و خجالت ز روی تو
آقا ببخش این همه اعمال باطلم
باری که بر نداشتم از روی دوش تو
باری شدم به گُرده ی حلّال مشکلم
آخر چه قدر ناز مرا میکشی عزیز
با اینکه من برای تو بی خیر و حاصلم
قدر تو را هنوز نمیدانم ای طبیب
بیمارم و سزا شده درمان عاجلم
اینگونه خجلتم مده ای ماه فاطمه
شرمنده ام ز دلبر حیدر شمایلم
تا سر به زیر میشوم از شرم دوری ات
با دست گرم خویش کنی زود واصلم
بی خود به این و آن همه جا رو زدم که من
محتاج یک نگاه تو انسان کاملم
سنخیتی میان من و سیره ی تو نیست
ناقابلم ولی تو کنی شیء قابلم
آری اضافه ی گِل زهرای اطهرم
مادر به این مقام نموده است نائلم
اصلا گِل مرا ز علی آفریده اند
بیهوده نیست صبح و مساء بر تو مایلم
یابن علی به جان تو رفته دلم نجف
رحمی بر این نیایش و خواهش دلم
یک کربلا دوباره ببر با خودت مرا
گرچه میان روضه به لطف تو شاملم
شد نقش بر زمین یل ام البنین و گفت
أدرک أخا به پای تو بی دست حائلم
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات