صنف لباس فروش ها -1395/3/4- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
بدون عشق دلسردم کمی آقا نگاهم کن
سراپا غصه و دردم کمی آقا نگاهم کن
درخت بیثمر هستم برایت دردسر هستم
خزانم، شاخهای زردم، کمی آقا نگاهم کن
نشستم با دو چشمِ تر، خجالت میکشم دیگر
از این طرز عملکردم، کمی آقا نگاهم کن
نکن قلب گدا را خون، نگو سائل برو بیرون
فقیرم از همه طردم، کمی آقا نگاهم کن
ندارم بیم رسوائی، به امید تماشایی
دم میخانه میگردم، کمی آقا نگاهم کن
برای وصل جنّت، نه، وفور ناز و نعمت، نه
به عشقت نوکری کردم، کمی آقا نگاهم کن
ز هجرانت نمردم من، به دردت هم نخوردم من
فدای غربتت گردم، کمی آقا نگاهم کن
به سوز سینهی زهرا، به آه زینب کبری
صدایت میزنم هر دم، کمی آقا نگاهم کن
امان از شام و ویرانه، عقیله بود و بیگانه
دو جمله روضه آوردم، کمی آقا نگاهم کن
من از ضرب لگد خواندم، دوباره روضهای خواندم
صدایت را درآوردم، کمی آقا نگاهم کن
به یاد غربت زینب، خرابه میروم هر شب
شبیه جغد شبگردم، کمی آقا نگاهم کن
جهت سلامتی امام زمان و مقام معظم رهبری و تعجیل در فرج امام زمان صلوات
صنف لباس فروش ها -1395/2/28- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
بیشتر از عاشقی، هجران مرا سوزانده است
هجر دیدار رخ جانان مرا سوزانده است
بعد از عمری علت خُسران خود فهمیدهام
دل سپردن دست این و آن مرا سوزانده است
مثل یعقوبم دلم آتش گرفته، سوخته
بعد یوسف، غربت کنعان مرا سوزانده است
عشق بی وصل نگار از هر بلایی بدتر است
عاشقی، این درد بیدرمان مرا سوزانده است
دور از مولا در این زندان نفس افتادهام
غفلتم در بین این زندان مرا سوزانده است
یک کلاف آوردهام یوسف خریداری کنم
این هیاهوی خریداران مرا سوزانده است
ترس از این دارم بگوید که نمیخواهم تو را
فکر دوری از صف خوبان مرا سوزانده است
سیرهی آقای ما گریه کنار زینب است
روضههای خواهری گریان مرا سوزانده است
روی نیزه رفتن خورشید جانم را گرفت
بین صحرا پیکری عریان مرا سوزانده است
بیقرار شارع العباس گشتهام باز هم
صحن سقا دوری از ایوان مرا سوزانده است
روزه میگیرم ولی افطار زهرم میشود
کام خشک ساقی عطشان مرا سوزانده است
جهت سلامتی امام زمان و مقام معظم رهبری و تعجیل در فرج امام زمان صلوات
صنف لباس فروش ها -1395/2/21- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
گناه پشت گناه و گناه پشت گناه
چه توبهای که فقط هست، آه پشت گناه
جوانی است زمان رسیدن به خدا
جوانیام همهاش شد تباه پشت گناه
رجب گذشت یکی هم به داد من برسد
چرا که نیست دلم رو به راه پشت گناه
رسید سوی من آقا و رفت از دستم
دوباره روزی دیدار ماه پشت گناه
حکایتیست پر از درد خنده عاشقیام
دو چشم خیس نشسته به راه پشت گناه
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
به پیش یار شدم رو سیاه پشت گناه
گناه هیچکسی نیست با خودم قهرم
همیشه رفته سر من کلاه پشت گناه
چقدر گفتمت ای دل برو به کرب و بلا
حرم نرفته شدی بیپناه پشت گناه
مشهد الرضا، صحن جمهوری -1395/2/14- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
در این حریم ذکرم، یارب و یا کریم است
دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است
کم میشود مگر از این سفره هر چه بردند؟
وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است
بیهوده زائرانش دست کرم ندارند
هرکس شد آشنای این آشنا کریم است
تضمین ذکر “یا من یعطی الکثیر” من اوست
گرچه زیاده خواهم، او منتها کریم است
با این لباس پاره، فوراً مرا بغل کرد
من باورم نمیشد، اینقدرها کریم است
نوکر غریب باشد، مولا نمیپسندد
گفته سه جا میآیم ، آقای ما کریم است
اصلا ً بهشت یعنی در این حرم نشستن
امروز با رضاییم، فردا خدا کریم است
باب الجواد بودیم، دیدیم کاظمینیم
باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است
هر جا که روضه بوده، بالا نشسته زهرا
آنکس که برده من را، تا کربلا کریم است
بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را
این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است
صنف لباس فروش ها -1395/2/7- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
بندهی نفس شدم سوز و نوایم رفت، رفت
از نَفَس افتادم و حال دعایم رفت، رفت
غفلتم توفیق توبه کردنم را برده است
از قنوتم «ربنا اغفرلنا»یم رفت، رفت
بار من را آتش ناشیگریام سوزانده است
از کفم سرمایهی روز جزایم رفت، رفت
عبد رسوایم، فقط دردسر مولا شدم
آبرویم پیش او وقتی حیایم رفت، رفت
در سحرها خلوتی با دلسِتانم داشتم
آنقدر بد کردم آخر از سرایم رفت، رفت
سوی نامحرم نظر کردم سلاحم را گرفت
برکت از این زندگی، تا اشکهایم رفت، رفت
دلخوشم صحن دلم وقف علی و فاطمه است
گیرم اصلا جای دیگر دست و پایم رفت، رفت
کعبه بیحیدر فقط سنگ است، پس با این حساب
سوی نجف هم اگر قبلهنمایم رفت، رفت
با پر و بالی شکسته مرغ قلبم هر سحر
در پی فتواست که سوی مقتدایم رفت، رفت
یاد کام تشنهاش یک عمر قلبم سوخت، سوخت
زیر خنجر دلبر درد آشنایم رفت، رفت
زیر گرمای بیابان پیکرش شد زیر و رو
روی نیزه راس شاه سر جدایم رفت، رفت
جهت سلامتی امام زمان و مقام معظم رهبری و تعجیل در فرج امام زمان صلوات
صنف لباس فروش ها -1395/1/31- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
دعای عهد بیان نگفتههای من است
فراق، دردِ من و درددل، دوای من است
کدام خنده و شادی کدام عید و سرور
بدون آمدنت عیدها عزای من است
خدا مرا بکشد گر که خودسری بکنم
هر آن دعا که شما میکنی دعای من است
چه صبحهای عزیزی، چه قدر نورانی
به لطف توست که این خیمهها «حرای» من است
خوشی زندگی من همه به پای شماست
هزار سال جدایی همه به پای من است
برای منتظرت باز مغفرت بطلب
که شرمسار تو این قلب بیحیای من است
برو بیای تو را وقت مرگ میخواهم
کنون که روضه مکان برو بیای من است
رجب رسیده براتی به ما بده آقا
به دستهای تو ویزای کربلای من است
از آن زمان که زمین خورد شاه تشنهلبان
فقط هر آنچه که مانده است وای وای من است
جهت سلامتی امام زمان و مقام معظم رهبری و تعجیل در فرج امام زمان صلوات
صنف لباس فروش ها -1395/1/24- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
بیخیالیم، خیال تو به سرهامان نیست
لقمه نان غصهی ما هست ولی هجران نیست
زندگی کردن ما مردن تدریجی شد
روزِ ما شب شده ای دوست، ز تو پنهان نیست
گلهای نیست اگر این همه آواره شدیم
تا زمانی که نیایی تو، سر و سامان نیست
لال باد آنکه نگفته است ز تنهایی تو
کور باد آن که دو چشمش ز غمت گریان نیست
هر کسی گوش به فرمان تو و نائب توست
فتنه هم راه بیفتد دو دل و حیران نیست
درد هم از تو بیاید به خدا درمان است
هر چه غیر از تو بیاید به خدا درمان نیست
خیر الاعمال رجب یک سفر کرب و بلاست
قبلهی اهل ولاء جز حرم جانان نیست
تشنه لب گرچه زیاد است در عالم اما
هیچ کس مثل حسین بن علی عطشان نیست
جهت سلامتی امام زمان و مقام معظم رهبری و تعجیل در فرج امام زمان صلوات