صنف لباس فروش ها 1393/8/12- زیارت عاشورا - روز تاسوعا - محرم ـ حاج منصور ارضی
اَعظمَ اللّٰه اُجورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسـیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ، و جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّٰالِبینَ بِثارِهِ، مَعَ وَلِیِّهِ الْاِمامِ الْمَهدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاٰمُ.
راحتم از شر این دنیای ماتمخیز کن ——————– التفاطی هم به این باران حزنانگیز کن
من بیابانم تو اما آسمان رحمتی ————————- گوشه چشمی بر من بیحاصل بیچیز کن
برگهای سبز میخشکند و میریزند، آه ————— بازگرد و این جهان را عاری از پائیز کن
ای فدای پلکهای زخمدار روضهات ——————– اندکی از گریهی روز و شبت پرهیز کن
یک سلام بر حسینم را بگیر و در عوض ————— لطف کن، بر بندگیِ حق مرا تجهیز کن
من مریض دوری از شش گوشه هستم ای طبیب — پس برایم در محرم کربلا تجویز کن
صنف لباس فروش ها 1393/8/11- زیارت عاشورا - روز هشتم محرم ـ حاج منصور ارضی
آقا بگو به درد تو آیا نمیخوریم؟ ———————– اصلا بگو به کار تو آقا نمیخوریم؟
آیا دروغ بود که با تو هزار بار ————————— ما گفتهایم جزغم مولا نمیخوریم؟
سنخیتی کجاست میان مرام ما ————————- آیا هنوز هم به شما ما نمیخوریم؟
تا کی هنوز منتظر وعدههای خویش ——————- تا کی به خلق و خوی تولی نمیخوریم؟
حتی ز نفس خویش برائت نجستهایم —————— با این حساب ما به تبری نمیخوریم؟
روزی که تو میآیی و اعلام میکنی ——————– ما با تو نیستیم همه جا نمیخوریم؟
انگار بس دلنگران خودیم وبس ———————— غصه برای دین خدا را نمیخوریم
وقتی بدون خمس ز هر لقمه میخوریم ————— دیگر نگو که لقمهی بیجا نمیخوریم
حال و هوای نیمهشب و گریه میرود —————— وقتی که حرص توشهی عقبیٰ نمیخوریم
آیا ولای فاطمه ما را ندادهاند —————————- گاهی چه میشود غم زهرا نمیخوریم
غافل شدیم و حرمت خیمه شکسته شد ————– ماها به درد خیمهی صحرا نمیخوریم
اینجا نشستهایم و تمنا کنیم که ———————— آقا بیا ولی به تمنا نمیخوریم
هر جا که هست نالهی مظلوم همرهیم —————– جان بر کفیم و غصهی تنها نمیخوریم
سوگند میدهیم به غمهای کربلا ———————— آقا برس به داد تمنای کربلا
مسجد ارک 1393/8/10 - شب هشتم محرم ـ حاج منصور ارضی
در بساط عشق هر کس زحمتش بالاتر است ———- پیش زهرا مادرش شخصیتش بالاتر است
هر که محض احترامت معصیت کمتر کند ————- روزی اشک میان هیئتش بالاتر است
احترام پیرها هر چند بر ما واجب است —————- پیر پای پرچم تو حرمتش بالاتر است
قول دادی روز محشر لنگ نگذاری مرا —————— ساکن بیت الحسینم نیتش بالاتر است
خیمهی تو جای کبر و کینه و منصب که نیست ——- هر که خاکیتر آمد عزّتش بالاتر است
نقصهای هر نمازش زود کامل میشود —————– هر که انس سجده روی تربتش بالاتر است
کربلا رفتن کجا از کربلا گفتن کجا ———————– دیدن شش گوشهات از صحبتش بالاتر است
از شهیدان تو فهمیدم که پای عشق تو —————– هر کسی گمنامتر شد شهرتش بالاتر است
گریه در هیئت تفاوت میکند در هر کجا ————— اشک دسته جمعی باشد قیمتش بالاتر است
تشنگی، زخم زبان، داغ جوان، هتک حرم ————– از تمام این مصائب غربتش بالاتر است
صنف لباس فروش ها 1393/8/10- زیارت عاشورا - روز هفتم محرم ـ حاج منصور ارضی
به این غبار نگاهی که آفتاب شود —————— بسوز قلب مرا که غمت مذاب شود
دوباره روی تو را آسمان جمعه ندید ————— کدام جمعه جمال تو ماهتاب شود
برای آمدنت شب به شب دعا کردم —————- اشاره کن به دعایم که مستجاب شود
زمان به خاطر ما دیر دیر میگذرد —————– برای خاطر تو کاش پر شتاب شود
امیرِ گریه مرا هم صحابهی خود کن ————— که آسمان نگاهم پر از سحاب شود
من آمدم که سلام مرا جواب دهی —————– سلام میکنم و وای اگر جواب شود
اگر اجازه دهی روضهخوان شوم امشب ———- که قلب سوختهات بیشتر کباب شود
برای کودک خود آب خواست، اما حیف ———— همین دلیل براین شد حسین آب شود
بگویم از شرر خندههای حرمله ———————- که پاسخ شرر گریهی رباب شود
مسجد ارک 1393/8/9 - شب هفتم محرم ـ حاج منصور ارضی
دیدهی هر کس که با عشق تو دمخور میشود ———- دائما از لطف زهرا مادرت پر میشود
گوشه چشمت، ناصبی را کرد مجنون الحسین ———– سنگ از خیمه نشینی شما درّ میشود
یک زیارت کردنت صد حج مقبول خداست ————– جبرئیل از رتبهات غرق تحیّر میشود
وقت نفرین کردنت هم لطف نازل میکنی ————— گوشهای از مهربانیهای تو حر میشود
قطرهی اشکی که در داغ تو از چشمی چکید ———— پیش کوثر میرود گرم تفاخر میشود
ما بهشتی را که میگویند اینجا دیدهایم —————- در میان روضهات جنّت تصوّر میشود
معصیت یک روز حسن عاقبت را میبرد —————– عشق بیتقوا سرانجامش تنفّر میشود
آخر هر روضه وقتی گریهکنها میروند —————– سهم هر گریهکن از زهرا تشکّر میشود
نوکران مخلص تو خانهساز جنّتند ———————— یا حسین سینهزن آجر به آجر میشود
سرنوشت قدرنشناسان هیئتهای تو ——————— آخرش شرح نزول التکاثر میشود
زود پیرم کرد داغت، زود مویم شد سپید ————— روضهخوانی تو منجر به تکسّر میشود
بعد اسمت ناخودآگاه اشک میریزم حسین ————- کاسهی چشم من از خون جگر پر میشود
صنف لباس فروش ها 1393/8/9- زیارت عاشورا - روز ششم محرم ـ حاج منصور ارضی
این سر شب زده، ای کاش به سامان برسد ———— قصهی هجر من و ماه به پایان برسد
دست این سائل بیچاره به دستت نرسید ———— کاش با لطف تو ای شاه به دامان برسد
حال آن عاشق که با یاد تو سیراب شود ————- مثل این است که در دشت به باران برسد
روسیاهی نشود مانع احسان شما ——————— رحمت سبز تو چون قبل کماکان برسد
کاش با دیدن تو جان بدهم آقا جان —————— قبل از آنی که ز هجرت به لبم جان برسد
گر مقدر شده آید به سراغم اجلم ———————- سببی ساز که در شام غریبان برسد
و پس از مرگ بیا جان عمو لطفی کن —————– پیکرم تا حرم ساقی عطشان برسد
مسجد ارک 1393/8/8 - شب ششم محرم ـ حاج منصور ارضی
ای وسعت محبت بیانتها حسین ————– شد روضهات گریز همه روضهها حسین
با قطرههای اشک نظر کرده مادرت ———— بر روی پرچمی که نوشتهاست یا حسین
عقبای ما تویی همه دنیای ما تویی ———— هست از تمام خلق حسابت سوا حسین
ما جاهی ندیدهایم فقط بارگاه توست ——— سلطان درآمده به لباس گدا حسین
ما را به عرش میبرد این گریههای تو ——— وقتی که هست ذکر خدایی ما حسین
آتش بزن که یکسره خاکسترت شویم ——– ما را بزن به شعلهی کربوبلا حسین
در روز حشر دور شما حلقه میزنیم ———– ای آبروی ما همه پیش خدا حسین
افتاده راه لشکر دشمن به قاسمش ————- در کربلا نبوده اگر مجتبی حسین
دارد برو بیا چقدر جسم اطهرش ————— گشته چقدر صورت او جابجا حسین