صنف لباس فروش ها 1393/9/11- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
ببر از سینهی جهان غم را ——- شادکن با ظهور عالم را
خوب و بد آمدیم اول صبح —– بخر این جنسهای درهم را
مثل چشمان خویش جوشان کن —– جوی این اشکهای نم نم را
درحدیث است میکندخاموش —— اشک ما آتش جهنم را
طالب خون کربلا برگرد —– و برفراز بیرق غم را
روی کعبه به اهتزاز درآر ——– با دمِ یا حسین پرچم را
نذرتان کرده بودم این یک ماه —— در توان خود آنچه دارم را
دارم امید تا قبول کنی ——– به زیادی لطفت این کم را
درد من کربلاست میدانی ——- اربعین لطف کن دوایم را
صنف لباس فروش ها 1393/9/4- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
زودتر آمدهام زودتر احسان بکنی ـــــــــــــــــــــــــــ اول صبح نگاهی به گدایان بکنی
باز هم روز سهشنبه شدهام مهمانت ـــــــــــــــــــــــــ رسم این است پذیرائی مهمان بکنی
روحِ من از بدنم، جانِ تو بیمارتر است ـــــــــــــــــــ آمدم گریه کنم تا که تو درمان بکنی
بی تو در زندگی ما اثری از دین نیست ــــــــــــــــــ باید این بار مرا از نو مسلمان بکنی
آنقدر مردم این شهر به تو بد کردند ــــــــــــــــــــــ تا که مجبور شدی رو به بیابان بکنی
تا نمردم برس داغ به قلبم نگذار ــــــــــــــــــــــــــــ نکند نام مرا مردهی هجران بکنی
بارم افتاد زمین از تو خجالت زدهام ـــــــــــــــــــــــ میشود لطف به این سر به گریبان بکنی
روضهی عمه به پا شد نظری کن آقا ـــــــــــــــــــــ دیده را باید از این مرثیه گریان بکنی
دختری گمشده از گم شدنش میترسد ـــــــــــــــــــــ کمکی کاش به این طفل هراسان بکنی
گریه میکرد به چشمان ترش خندیدند ــــــــــــــــــــ به کبودی روی بال و پرش خندیدند
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان و برآورده شدن حاجات سرایندگان اشعار صلوات
صنف لباس فروش ها 1393/8/27- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
گر چه در پای ظهور تو بکا کافی نیست ــــــــــــــــــــــ روضه و اشک نباشد که دعا کافی نیست
روضه خوب است به ما ترک معاصی بدهد ــــــــــــــــ درس تقوا بدهد، شور و نوا کافی نیست
باید این دغدغهی روز و شب ما بشود ـــــــــــــــــــــــــ ساعتی سوختن از هجر شما کافی نیست
نرسد فرصت دیدار به پابند گناه ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ابر باید برود آب و هوا کافی نیست
عذر و توجیه و بهانه که به دردی نخورد ــــــــــــــــــــ عاشق یار شدن جز به بها کافی نیست
توبه وقتی ست موثر که به همت باشد ـــــــــــــــــــــــــ صِرف خسته شدن از خبط و خطا کافی نیست
درد ما قلب سلیم است خدا میداند ـــــــــــــــــــــــــــــــ حاجت دنیوی و دست گدا کافی نیست
باید از طایفهی عشق اطاعت آموخت ــــــــــــــــــــــــــ زدن کوچه به نام شهدا کافی نیست
آخرش پیر شدم از غم دوری حرم ــــــــــــــــــــــــــــــ تا به کِی دوری از کربُ بلا کافی نیست؟
همهی عمر به جد تو اگر گریه کنم ـــــــــــــــــــــــــــــ خون ببارد ز دو چشمم به خدا کافی نیست
گریهی صبح و مساءَت ز دل زینب بود ـــــــــــــــــــــ علت اشک مدام تو غم زینب بود
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان و برآورده شدن حاجات سرایندگان اشعار صلوات
صنف لباس فروش ها 1393/8/20- زیارت عاشورا - حاج منصور ارضی
من که از هجر تو دائم آه حسرت میکشم ——- از گنه کاری خود از تو خجالت میکشم
غافلم از اینکه لطفت شامل حالم شده ———- هر چه دارم میکشم از دست غفلت میکشم
نور رحمانی تو من را هدایت میکند ————- تا که خود را در کنار خوان حضرت میکشم
چون که مهجور از تو میگردم به خود میخوانیام —– من نه آن باشم که خود را در طریقت میکشم
تا شبیه تو شوم من هم عزادار حسین ———— خویش را در هیئت اهل مصیبت میکشم
چون شفای روح و جان در تربت آقای ماست —- روی زخمم ذرهای از خاک تربت میکشم
گر نگاه تو نباشد سخت در رسواییام ————- من که بار خویش را دارم به زحمت میکشم
آخر کارست و من شرمنده ماندم یا حسین ——- روز عاشورا گذشت و زنده ماندم یا حسین
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان و برآورده شدن حاجات سرایندگان اشعار صلوات
صنف لباس فروش ها 1393/8/15- زیارت عاشورا - روز دوازدهم محرم ـ حاج منصور ارضی
اَعظمَ اللّٰه اُجورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسـیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ، و جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّٰالِبینَ بِثارِهِ، مَعَ وَلِیِّهِ الْاِمامِ الْمَهدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاٰمُ.
آمدم بر سر بازار شما ———– تا شوم باز خریدار شما
منِ جامانده ز روز عرفه ——- راه افتاده به دربار شما
گر چه با نامهی اعمال بدم —- بودهام باعث آزار شما
سایهات از سر من کم نشده – من خجالتزده از کار شما
چه کنم وصلهی ناجور شدم — تو گل نرگس و من خار شما
روز و شب در پی دنیا رفتم —- یک شب اما نشدم یار شما
ترسم این است محرم برود —- نشوم لایق دیدار شما
هر کجا روضهی زینب باشد —- میرسد آه شرربار شما
از غم عمه حکایت دارد ———- سرخی دیدهی خونبار شما
در دلت شور محرم داری ——— قد یک کربوبلا غم داری
صنف لباس فروش ها 1393/8/14- زیارت عاشورا - روز یازدهم محرم ـ حاج منصور ارضی
اَعظمَ اللّٰه اُجورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسـیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ، و جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّٰالِبینَ بِثارِهِ، مَعَ وَلِیِّهِ الْاِمامِ الْمَهدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاٰمُ.
امین حضرت یکتا چرا نمیآیی ————— چراغ دیدهی زهرا چرا نمیآیی؟
پیامبر است که با گریه هر سحر گوید ——- الا سلالهی طاها چرا نمیآیی؟
علی به ناله صدا میزند بیا مهدی ———— صفای خانهی مولا چرا نمیآیی؟
حسن هنوز هم از کوچه ترا خواند ———— غریب کوچهی غمها چرا نمیآیی؟
به استخوان شکسته به سینهی خسته —— که با لگد شده امضا چرا نمیآیی؟
حسین منتظر منتقم به گودال است ———- امید زینب کبری چرا نمیآیی؟
تو ریسمان اسارت ز دست عمه بگیر ——— امیر قافله، جانا چرا نمیآیی؟
هنوز پاسخ این درد را نمیدانم ————— اهل بیت و تماشا، چرا نمیآیی؟
به آن یتیم که اشکش ز ترس بند آمد ——- پناه هر دل تنها چرا نمیآیی؟
به خون دیدهی عطشان کربلا برگرد ——– دوای غصهی سقا چرا نمیآیی؟
هنوز منتظرت مانده سیزده معصوم ——– هنوز منتظرت خون دیدهی مظلوم
صنف لباس فروش ها 1393/8/13- زیارت عاشورا - روز عاشورا - محرم ـ حاج منصور ارضی
اَعظمَ اللّٰه اُجورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسـیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ، و جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّٰالِبینَ بِثارِهِ، مَعَ وَلِیِّهِ الْاِمامِ الْمَهدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاٰمُ.
ای آخرین سلاله ی زهرا تبارها ————– ای وارث شکسته دل ذوالفقارها
بی تو چهار فصل دل من خزانی است —- چشم انتظار آمدن تو بهارها
صدها هزار حاتم طائی گدایتان ———– هستند ریزه خوار شما سفره دارها
آقای من، خودم، پدرم، مادرم فدات ——- قربان خاک پات همه جان نثارها
وقتی که نیست غیر گنه در بساطمان —– جان می دهیم پای شما، ما ندارها
جمعه به جمعه قلب رئوفت شکسته است —- از دست این گدا نه یکبار، بارها
با هم اگر چه قول و قراری گذاشتیم —- از یاد برده ایم همه قول و قرارها
آقا فدای شال عزای محرمت —————— چشم تو خون شده ز غم روزگارها