هر قدر محتاج اینجا با خجالت میرسد پابه پای این خجالتها به عزت میرسد
کاسهها و کوزهها را بشکن اصلا بر سرم دل همینکه خُرد شد باران رحمت میرسد
ادامه »
من گم شدم مانند بغضی در گلویم یا نور و یا برهان بیا در جستجویم
خیلی دلت را با گناهانم شکستمخسته شدم دیگر من از این خُلق و خویم