ای صاحب عصر و زمان با نوکرت سردی چرا؟
صحرانشین از این سفر پس برنمیگردی چرا؟
هر وقت حاجت داشتم زود آمدم بر درگهت
عادت چرا، غفلت چرا، این درد بی دردی چرا؟
هر بار روی گرداندم از تو رو نگرداندی ز من
بی آبرویی مرا بر رو نیاوردی چرا؟
چون خون دلها میخوری از پشت خنجر میخوری
میبینی از عشاق خود این قدر نامردی چرا؟
نشناختم اصلا تو را قدر سلامی و السّلام
درد آشنا از جمع ما بیچاره ها طردی چرا؟
شاید گناه جمعی ما را عقوبت کرده ای
بین بلاها روضه های ما شدی فردی چرا؟
باور نکردم که مرا از خانه ات رد کرده ای
گر فکر می کردی بدم پس باورم کردی چرا؟
ای آنکه روی شانه ات کوه گناهم آمده
مادر سفارش می کند هر بار دلسردی چرا؟
زهرا علمدار علی بود و ز پیغمبر شنید
بدجور خوردی بر زمین ریحانه ام زردی چرا؟
پیراهن خونین تو آتش گرفته پشت در
تنها میان این همه گرگان ولگردی چرا؟
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات
[چهارشنبه 1399-10-03] [ 08:12:00 ق.ظ ]