هر قدر محتاج اینجا با خجالت می‎رسد
پابه پای این خجالت‎ها به عزت می‎رسد

کاسه‎ها و کوزه‎ها را بشکن اصلا بر سرم
دل همینکه خُرد شد باران رحمت می‎رسد

ادامه مطلب :

گریه‎ام را دوست داری گریه بهتر می‎کنم
اشک کاری می‎کند آدم به جنّت می‎رسد

جای دعوا کردنم قدری در آغوشم بگیر
می‎رسد بنده به هرجا از محبت می‎رسد

من مسلمانم، مسلمان امیرالمؤمنین
طفل از آقایی بابا به شهرت می‎رسد

دست من بر رشته‎ی چادر نماز مادر است
فاطمه راضی که باشد برگ دعوت می‎رسد

غالبا از سوی مادر لطف بی‎حد می‎رسد
غالبا از ما به مادر شرّ و زحمت می‎رسد

هر زمان از چشمت افتادم «حسین» آمد کمک
بسکه این اربابِ ما خیرش به رعیت می‎رسد

حاجیان دیگر هوای کربلا دارد حسین
بوی اسفند محرم، بوی هیئت می‎رسد

تا محرم چند روزی مانده، یعنی زنده‎ایم؟
راستی عمرم به عاشورای حضرت می‎رسد

جای پای حضرت صدیقه را بوسیده است
خوش به حال هر که لب‎هایش به تربت می‎رسد

کاش بودم زیر سقف آسمان کربلا
رحمت ارباب ما آنجا به غایت می‎رسد

گر چه انگشتش بریده دستگیر عالم است
منجی ما از ته گودال غربت می‎رسد

داد می‎زد که نرو، فریاد می‎زد که نزن
خواهرش تا دید شمر بی مروت می‎رسد

یک لباس کهنه دارد درنیاور از تنش
لعنتی از خیمه‎ی زن‎ها غنیمت می‎رسد

چادر من را بگیر و عمامه اش را پس بده
برده ای عمامه اش را چادرم را پس بده

نیزه داران رفته اند و پیرها جامانده‎اند ….
الهی بالحسین الهی العفو …

موضوعات: عرفه  لینک ثابت



[سه شنبه 1397-05-30] [ 10:33:00 ب.ظ ]