گر که مَحرم‎شدگان یار تو دانند مرا
عاقبت نزد تو یک روز بخوانند مرا

به سر کوی تو ای حضرت طاووس جنان
دارم امّید شهیدان برسانند مرا

ادامه مطلب :

ز دعاگویی اصحاب سحر زنده‎دلم
این چه فیضی است که صاحب نفسانند مرا

مستم از ذکر تو و نوکری‎ات شأن من است
باورم نیست که از یار ندانند مرا

این همه حُسن ندارم که تو نشرش دادی
کرم توست که اینگونه بخوانند مرا

با همه آبرویم پیش «رئوس الاشهاد»
نکند روز قیامت بکشانند مرا

من سر زلف، درِ خانه‎ی زهرا بستم
نگذارید گنهکار بدانند مرا

همه دانند که من حیدری و مادری‎ام
مادر من نگذارد که برانند مرا

هر چه از دست رود بازفرستد ارباب
که دوباره سر جایم بنشانند مرا

استخوان هم ندهی کلب حرم می‎مانم
به وفاداری تو نیست همانند مرا

ای خوش آن روز که در راه دفاع از حرمت
پیش این قافله‎ها خون بفشانند مرا

نکند باز هم از کرب و بلا جا مانم
جز به روضه به تو آقا نرسانند مرا

جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان، شادی روح امام و شهدا و سلامتی رهبر عزیز صلوات

سالیانی ست ز عاشق شدنم به لب خلق، سخن افتاده
بارها گفته‎ام و می‎گویم دل من دست حسن افتاده

وسط قابِ دو چشمان تَرَم عکس یک منظره پیداست، بقیع
نیمه شب‎ها به نیابت ز حسین دل من زائر یکجاست، بقیع

السّلام ای حرم بی زائر السّلام ای که غریب وطنی
آی آقا چه قدر می‎چسبد وسط صحن شما سینه‎زنی

دسته‎ها راهی صحنت باشند نوحه‎خوانان همگی دم بدهند
یک طرف ذکر حسن یا حسن و یک طرف پاسخ جانم بدهند

همگی خیره به گنبد باشیم چشم‎هامان بشود پیمانه
یک نفر پرچم یا «امّ بنین» بزند بر روی سقاخانه

حیف اینها همه خواب است و خیال، ظلمت از نور خدا می ترسد
دور قبر تو پر سرباز است دشمن از خاک شما می ترسد

یک نفر خون جگر می‎خورد و یک نفر گریه و نجوا دارد
جامه‎ی خاکی زائرهایت اذن از چادر زهرا دارد

چادری که شرف عصمت بود در کشاکش ز سر ماه افتاد
فاطمه در وسط آتش و دود، پشت در بود که ناگاه افتاد

دست مولا به طناب افتاد و دست بی بی به غلاف افتاد
میخ نامرد چه کردی آخر بین پهلو شکاف افتاد

موضوعات: روضه, مناجات با امام زمان, امام حسن مجتبی علیه السّلام  لینک ثابت



[سه شنبه 1397-04-05] [ 07:48:00 ق.ظ ]